سکولاریزم و جوامع اسلامی
داوی روشان داوی روشان

سکولاریزم یک روند گریز از نظام های دینی یا آسمانی و به تعبیر دیگر مدیریت بر نظام و عصر نو که انسان های آزاد  در آن زندگی میکنند است.

واژه سکولار یا (این جهانی)   یک لغت لاتین ((Secularise است که برای  اولین بار توسط (جورج جاکوب انگلیسی ) در قرن 18بیان شد.

او  اعتقاد داشت که دولت باید در خدمت برآوردن نیاز های بالفعل و کنونی طبقه کارگر و مستضعف باشد نه نیاز های حیات اخروی،  که در عصر خود یک انقلاب بزرگی را بعد از مارتین لوتر کشیش  آلمانی (اساس گزار پروتستانت)  بوجود آورد. اگرچه گفتار جسارت آمیزش باعث  قهر واتیکان و دیگر جوامع مسیحی شد،  ولی هدف جورج جاکوب مدریت دولت توسط اشخاصی بود که  سیاست مداران گردانندگی مستقیم دولت ها را بعهده میگرفتند.   تا دولت و مدریت در حکومت  باعث پیشرفت سیاسی، اقتصادی  و اجتماعی شود،  نه انیکه او عقیده ضد دینی یا سکولاریزیشن داشت. اگرچه روند دوری از کلیسا ها و فرآیند زیستن سیاست و دولت  همواره بعد از قرن 16 در اروپا آغاز و ادامه داشت،  تا بتواند ادیان الاهی را که از کلیسا ها دست و  پاگیر سیاست و حکومت شده بودند  دوباره  درب ها را به روی شان ببندند،  که بعد ها  با گذشت زمان و آمدن نظام جدید فناوری  و اقتصاد، در واقع  درب ها به روی دین بسته و  شکل خصوصی  خود را به خود گرفت.

 چون جریان نو  روشنگری که  بواسطه اندیشمندان غرب آغاز شده بود هرلحظه و هر زمان  تاًثیرات مثبت خود را بالای روان مردم و بر نظام های حاکم بر جا میگذاشت،  آن رنگ و بوی که در سده های گذشته کلیسا ها داشتند دیگری تاًثیرات شان رنگ کمتری در جوامع روشن اروپا داشت.

 

که مثال عمده اش وقوع  انقلاب کبیر  فرانسه  در سال  آغاز 1789 که در سال 1905 به قانون لائیتسه یعنی جدائی دین از سیاست منجر شد،  چنین زیربنا های بودند،  که راه  را برای اندیشمندان بعدی  باز کردند تا بعد از آنها پله های روشنائی را دیگران طی کنند.  چون در سده های قبل از شانزده،  کلیسا های کاتولیک به آن باور بودند   ًکه پاپ ها یک راه ارتباطی بین خدا و انسان هستند و پاپ  اند که ما را با خدا ارتباط میدهندً  ولی بعد با  آمدن پروتستانتیزم  یا تظاهر در مقابل پاپ  واتیکان  ما شاهد ارتباط مردم بدون واسطه پاپ با  خدا شدیم،  که خود در زمان و تاریخ خود نه تنها  بی مانند  بود بلکه راه را برای تفکر تحلیل در امورات مذهبی باز کرد.   و آن معجزه که سال ها در معما بود را از هم شکست. ولی با آمدن قوانین جدید در عصر جدید،    ما متوجه میشویم که انسان ها به خود هویت بیشتری میدهند،  حتی پا خود را فراتر از مارتین لوتر میگزارند که خواهان نظام سکولار میشوند.  چون زمان باعث تقییر،  تکامل  و تفصیر نو در هر جامعه میشود.   و ما باید  از زمان و در زمانیکه زندگی میکنیم به  ترجمه و تفصیر بپردازیم.  نه اینکه قوانینی که هزار ها سال قبل توسط افرادی مثل من و شما نوشته شده را امروز از هر ورقش پنجاه صفحه تفسیر و تحلیل کنیم  و از هر آیه اش برای عصر جدید زندگی را رقم بزنیم  که خود در حقیقت نظام آزاد این جهانی و اندیشه های نو  را زیر سوًال میبرد.

همانطوریکه جهان در حال رُشد است قوانین جهان هم هرروز نیاز به بازنگری دارد،  همانطوریکه خواسته های  انسان ها بیشتر شده  میرود قوانین مطابق خواسته های ما باید نقاشی شود تا تصویری امروز را  ما در قوانین خود ببینیم و آن را دوست و پیروی کنیم.   نه اینکه یک کاغذ با چند نوشته هزار ساله ما را به طرف خود حرکت دهد که خود استقلایت و این جهانی امروز انسان ها آزاد را از او میگیرد.

ما شاهد هستیم کلیسا ها که هزار ها سال به جهان حکم میراندند،  با تقییر و انکشاف مغز های بشر و آمدن اندیشه های نو و با اقتصاد و سیاست های امروزی جایگاه خود را از دست دادند.  ولی در جوامع اسلامی بر عکس تجارب و بیشرفت های غرب که همه دست خوش سکولاریزم  است مسلمانان بیشتر به طرف اعلای کلمت الله در حرکت هستند، که جای تعجب نیست،  آنهایکه در تاریخ مخترعان دین بوده اند باید در مقابل پدیده های آزادی و آزاد زیستن از قید و بند های شریعت مبارزه کنند،  و باید در مقابل آنهایکه دموکراسی یا احترام به بشر را که موفق ترین مدل است در جهان امروز باید جلو اش  به پا خیزند,   که دلیل عمده اش پیشرفت های غرب در عرصه های سیاسی فرهنگی نظامی و اقتصادی است،  که کشور های مسلمان را هیجان زده کرده که خود  باعث غرب زدائی و جبهه بنام مسلمانیزم و یا  مسلمان هستیم با اسلام با غرب مبارزه میکنیم  در جوامع اسلامی شده.

که راه و روش کاملا تاریک و ما شاهد آمدن تمدن غرب حتی در خانه های ما شدیم هرچند در جوامع اسلامی دوصد سال است دنبال رفورمیشن یا اصلاح  میگردند تا نقش اسلام را در سیاست تعدیل و راه را برای پیشرفت هموار سازند،  بخصوص بعد از شکست ششصد و بیست وسه ساله  امپراتوری عثمانی توسط تمدن غرب که خود زنگ خطری بود برای مسلمانان اعراب و امیرانیکه صد ها سال امارت را آز آن خدا و سیاست را در قرآن پیدا میکردند.  به گفته غزالی  در کتاب زوال فلسفه خود نوشته میکند. چون در قرآن کلیه حقایق شرح داده شده لذا برای درک و تحلیل قرآن و اسلام نیازی به تفکر نیست. که خود باعث رکود و با اندک زمان باعث شکست امپراتوری بزرگ اسلام شد. اما ترک های غربی چه در زمان حکمرانی خود در غرب و چه در زمان بعد از شکست از غربی ها استفاده خوب خود را هم از اسلام که به جهان اسلام بنام امپراتوری اسلامی و چه با آمدن مصطفی کمال اتاتورک کردند.

 ما میبینیم که اصلاح مذهبی به شکل علنی در کشوری شکل میگیرد که تا دیروز زمام امور و حامی قرآن در سرزمین های اسلامی بود، اصلاح مذهبی در کشوری شکل میگیرد که در هر نبش  از کوچه هایش دو مسجد پر از نماز خوان وجود دارد و  داشت.  چون اتاتورک با درک حقایق از جامعه و جغرافیای که ترکیه هم مرز با اروپائی  داشت تنها یک راه را انتخاب میکند،  آن هم آشتی با فرهنگ  کشور های که پدران ترک ها را از امارات پاین آورده،  آشتی با فرهنگی که سال ها با آنها میجنگیدند،  چسپیدن با فرهنگی که میدانست دیگر رفتن و دست برادری و هم فرهنگی دادن با کشور ها مسلمان چیزی عاید مملکت نخواهد شد.

او با شش اصل  بنیادی،   مردم گرائی، جمهوری خواهی،  ملی گرائی، سکولاریزم, دولت گرائی و اصلاح خواهی،   راه را برای حکومت غیر دینی نه ضد دینی هموار میسازد،  تا بتواند از  فروپاشی تمام  نظام از همگسیخته ترکیه بعد از جنگ جهانی اول کند،  و کنار آمدن در مقابل تمدن غرب  حتی تغییر الفبای لاتین بجای  فارسی عربی که خود نشان دهنده  دوری از مذهب و میراث ها گذشته ترکیه بود،  او میدانست  نظام در کدام مسیر در تحول است،  او میدانست سکولاریزم میتواند در آینده حکومت کند، او میدانست جهان، بعد از او  بیشتر وابسته به سیاست و مدریت در جامعه است نه برآوردن نیاز های اخروی،  که ما امروز بهترین مثال را در ترکیه دارم راهی که صد سال قبل  ادامه پیدا کرد،  امروز بنام کمالیزم مردم و سیاست مداران در جستجو اند تا بتوانند از ذلتیکه امروز دامن گیر شان شده خود را نجات دهند.

ولی چرا کشور های دیگر اسلامی به سعادت هایکه ترکیه دست پیدا کرد نرسیدند،  که دو عامل عمده میتواند  نقش داشته باشد.

اول تاًثیرات مستقیم آیاتی مثل فما متاع الحیوات الدُنیا فی الاخره الا قلیل. برخرداری از این جهان در برابر جهان دیگر بسیار اند است (سوره توبه آیه 38) که در جا جای قرآن شریف آمده،   مردم و ذهن مسلمانان را نه تنها به این جهان علاقمند نساخته بلکه انسان ها را خدا برای چند روز آنهم برای آزمایش و عبادت آفریده، نه برای زندگی کردن در این جهان.

و دوم تاثیرات مستقیم تئوری های دکتورین اسلامی مثل فارابی ویا غزالی  که راه های بازیکه اسلام در سده ها قبل  برای زندگی کردن داشت هم بستند. بخصوص در کشور های خاور میانه با گفتار و نوشته های خردمندانه خود  جامعه را در رکود و خواب غفلت فرو بردند.

غزالی معتقد بود که حتی بدون امر خدا یک برگ از درخت نمیریزد. و میگفت حتی در دشتشوئی رفتن هم نام خدا را بیاد بیاورید. و هنگام زناشوئی با عصبانیت بگوئید الله اکبر.  که خود نه تنها انسان هایکه دین به حیث نماد درونی و بیرون آنها است را چنان غرق به باور های خود ساخته و پرداخته بشر سوق نمی دهد،  بلکه روان شخص را به تفکر سکولاریزم و در علوم تجربی و یا پیشرفت های امروزی  سوق نمی دهد.

ویا فارابی در کتاب اصول رفتار  میگوئید.  ًخداوند قبل از اینکه انسان را بیافریند در سرنوشت شان نافرمانی و اتش جهنم را نوشته میکندً.

دکتورین اسلامی نه تنها اسلام را که صد ها سال روشنتر و آگاه تر زندگی میکرد و مردم  به آن  اعتقاد داشت را بازسازی نکردند بلکه با دید فلسفی شان مرز های باز را هم برای اندیشمندان بعدی بستند.

البته کدام تعبیر بد از نوشته های من نشود، شخص بنده به هر آنکه یک قلم را به دست میگیرد احترام دارم  مهم نیست که تصویر منزل خود را نقاشی میکند ویا اینکه جامعه را تقییر میدهد.   مهم این است که ما آدم ها با زمان باید حرکت کنیم ما آدم ها نمی توانیم از روشنائی آفتاب فرار کنیم و خود را در تاریکی ها پنهان کنیم،  ما باید از روشنای ها استفاده کنیم،  ما از تجارب دیگران که راه سعادت است تقلید کنیم،  نه اینکه با دید پیشرفت های دیگران پناه به دین برده از قرآن اصلحه اتومی بسازیم،   آنچه که مسلمانان خامورمیانه انجام دادند و میدهند،  چون راه  دیگری به ایشان وجود ندارد،  نه میتوانند با اسلام خود آزادی را به مردم بدهند و نه میتوانند غربی خود را حساب کنند، فقط با اسلام و با استفاده از نام اسلام میتوانند  به خود و برای کشور های فقیر خود هویت دهند. تا بتوانند در مقابل پدیده نو ظهور سکولاریزم که دروازه های شان را میکوبد  و با  پیشرفت های پی در پی غرب قد علم کنند.  به گفته رضا شاه (شاه ایران)  ًاسلام نه تنها دین بلکه راه و  زندگی ماستً ، او این حرف را نه از سادگی و نه بخاطریکه مسلمان بود بیان کرد،  بلکه او وقتی با هواپیما بوئینگ امریکائی به غرب سفر میکرد و از خود چیزی نداشت اظهار میکرد.

تا خود را یک مسلمان مثل دیگران که چیزی ندارد به حساب بیاورد همان طوریکه امروز جمهوری اسلامی ولایت فقیه میکند شعار های اسلامی   حسین و حسن به هر طرف پخش میکند،  تا  بتوانند جوامع اسلامی را با خود در مقابل سکولاریزم ایستاد کنند،  در صورتیکه هیچ اثری از اسلام معنوی در خود شان دیده نمی شود.

روند اصلاحات مذهبی که سال ها در کشور های غرب ادامه داشت   و مزاحمتی برای  پاپ و کلیسا ها بود  مثل امیران مسلمان که  در زندگی روزمره مردم دخالت میکردند و اطاعت از امیر اطاعت از خدا بود به قول  

فارابی هر عملی را که از طرف حاکم سر بزند تحسین و تمجید کنید و هرکس وظیفه دارد تا در مقابل حاکم خود را کوچک کند. پاپ ها وظیفه اصلی و مقدس شان ارتباط دهی مردم با خدا گلوی غربی ها را هم گرفته بود،  ولی  تلاش نو اندیشانیکه راه مردم را از پاپ ها جدا کردند سکولاریزم را در خانه بومی ساختند و مردم آماده  پزیرش مثل فرزند و عزت انسانی خود قبول اش کردند.

 و از خانه ها وارد عرصه سیاست و دولت شد،  چون مردم با درک حقایق،  خود باوری و شناخت خود پی برده بودند دیگر نیازی نیست که ما تابع کسی شویم که او تا دیروز تابع دیگری بود. و ما اطاعت از کسی کنیم که او مثل ما یک آدم بود،  با آمدن سکولاریزم و شناخت آن که اساسی ترین و زیبا ترین کلمه است،  که باعث پیشرفت،  آزادی و احترام به انسان ها و هویت بخشیدن به نه تنها به دولت ها میشود بلکه راه را برای آزادی و عدالت برقرار میکند. نه اینکه باعث الحاد   و دین را از قلب مردم بیرون کند در صورتیکه راه را برای زندگی کردند برای این جهان آماده میکند.

اگر مقصد از پیدایش در این جهان فقط زنده بودند بود! پس چرا در پهلوی زندگی این همه نعمات را خدا آفرید؟  اگر مقصد از پیدایش فقط عبادت بود!  چرا خداوند این همه فساد را آفرید؟  اگر مقصد از پیدایش اطاعت از امیران بود!  پس چرا این همه ظلم را آفرید؟  انسان ها برای زندگی کردن آفریده شده اند.    انسان ها برای لذت های که در زمین است آفریده شده اند،  نه اینکه فقط  برای زنده ماندن  ویا نه اینکه این جهان ما نیست و ما در روز آخرت اجر میگیریم،  که خود غرق در خواب غفلت کرده ایم  و همیش منتظر برادران غرب باشیم تا به ما آزادی و دموکراسی را معرفی کنند.  و در عوض بمب های الکترونیک خود را هم بالای ما آخرتی ها امتحان کنند،  که چقدر برد و تخریب دارد. که امروز متاسافانه ما در کشور خود  شاهد هستیم چون ما همیشه منتظر دعا و تکبیر برادران امام زاده و امیرالمومنین های پی در پی  بودیم تا آنها با خدا ارتباط گیرند که او اجازه به زندگی این جهانی را به ما میدهد یا خیر که نخواهند داد.

 

 

 


September 30th, 2007


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي